اخیرا همایشی با عنوان «قرآن و علم» با محوریت معنای صلب و ترائب در آیات ششم و هفتم سوره طارق برگزار شد.
خداوند در این آیات میفرماید: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ».
در این آیات بیان میشود که انسان از ماء دافقی خلق شده که آن انسان یا آن ماء دافق از میان «صلب» و «ترائب» خارج میشود. اگر به ترجمههای قرآن رجوع کنید معمولا معنای قابل پذیرشی برای کلمه «صلب» و «ترائب» ذکر نکردند؛ به عنوان مثال در ترجمه فولادوند چنین آمده است: «[كه] از صلب مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مىآيد» یا در ترجمههای انگلیسی قرآن عموما صلب و ترائب به کمر و ستون فقرات ترجمه شده است. مفسرین قدیم و جدید نیز در ترجمه این عبارت دچار مشکل شدهاند و قریب ده نظریه را در این باب مطرح کردند که به نظر، هیچ کدامشان نمیتواند مقبول اهل علم واقع شود.
در این همایش یک کارشناس علوم قرآن و حدیث و یک کارشناس علوم آزمایشگاهی به ارائه مقاله خود با عنوان «راز صلب و ترائب» پرداختند و در زمانی مبسوط، به تفصیل تلاش کردند از معنای این دو واژه رمزگشایی کنند. لبّ حرف آنها این بود که «بین الصلب و الترائب» به معنای مغز استخوانهای پشت و جلوی بدن انسان است که وظیفه تولید خون را بر عهده دارند و چون مایع منی نیز از خون تولید میشود لذا خداوند فرموده است ماء دافق از میان صلب و ترائب خارج میشود. در پایان این همایش چهار ساعته یک متخصص جنینشناسی ضمن بیان احتمالات دیگری درباره معنای آفرینش انسان از میان صلب و ترائب، به نقد فرضیه اول پرداخت و گفت درست است بخشی از مایع منی از خون تولید میشود ولی این مایع حاوی سلولهای جنسی است که این سلولها توسط خون تولید نمیشوند. پس این فرضیه نیز در تبیین معنای صلب و ترائب کارساز نیست.
اکنون محل طرح این پرسش است که راز صلب و ترائب چیست و اساسا چرا قرآن با زبانی سخن گفته است که پس از هزار و چهارصد سال هنوز بشر در فهم عبارات آن درمانده و نمیتواند معنای معقول و مقبولی برای آن بیابد؟
به اعتقاد نگارنده، مشکل نه در متن قرآن بلکه در روششناسی محققانی است که مباحث مربوط به اعجاز علمی قرآن را دنبال میکنند و تلاش دارند یافتههای علمی امروزین بشر را با آیات قرآن تطبیق دهند تا از این رهگذر، اعجاز علمی قرآن را ثابت کنند. گرچه این روش در مواردی کارساز است اما در پارههای موارد نه تنها نمیتواند راهگشا باشد بلکه رهزن است. به نظر میرسد نمونه صلب و ترائب نیز از همین موارد باشد.
نکته بسیار مهمی که در اینگونه پژوهشها باید به آن دقت داشت این است که قرآن با ادبیات و در بستر زمانی و فرهنگی شبه جزیره عربستان در قرن هفتم میلادی نازل شده و در همین فضا با مردم سخن گفته است؛ چراکه هدف اولیه آن، هدایت همان جامعه بوده است: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا». اگر قرار بوده قرآن اعجازی را مطرح سازد باید به گونهای باشد که برای مخاطبان آن روزش قابل فهم و درک باشد تا آنها را به پذیرش و تسلیم وادار سازد. معنا ندارد که قرآن با زبانی سخن بگوید که برای جامعه آن روز کاملا گنگ و نامفهوم بوده باشد ولی برای ما کاملا آشکار و مفهوم باشد.
اگر این پیشفرض را بپذیریم نتیجهاش این میشود که برای یافتن معنای مفاهیمی همچون خلقت انسان از میان صلب و ترائب باید با پژوهشگران تاریخ انگاره همدل شویم و مسیر آنها را در پیش بگیریم تا متوجه شویم انگاره خلقت انسان از میان صلب و ترائب در فضای هزار و چهارصد سال قبل شبه جزیره، حاوی چه پیامی بوده است که قرآن، مخاطبان خود را به اندیشه در آن دعوت کرده است.
باور نویسنده این سطور این است که معنای این آیه هرچند برای ما کاملا مبهم و دشوار است ولی برای مخاطبان آن زمان کاملا روشن بوده است والا باید در معنای آیه: «وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ... بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» تردید کرد. وظیفه ما نیز کشف و فهم همان معنا و انگاره است، نه فهم آیات در فضای فکری قرن بیست و یکم.
حاصل کلام اینکه برای درک اعجاز علمی قرآن و فهم معنای آیات، باید بیش از آنکه دنبال تطبیق یافتههای امروزین علم بشر با آیات قرآن باشیم و از کوشش متخصصین علوم تجربی و علوم پایه کمک بگیریم، به کنکاش تاریخی بپردازیم تا معنای آیات را در بستر زمانی و مکانی خویش فهم کنیم.
نظرات کاربران